لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
0
فهرست مطالب :
عنوان : صفحه :
مقدمه 1
توکل از نظر معنای لغوی 2
توکل در بعضی آیات قرآن 2
توکل درحدیث 4
توکل در سخنان و نظرات بعضی از عرفا و صوفیان 6
درجات توکل 9
توکل و اطمینان قلب 11
حقیقت توکل 11
منابع و مأخذ 13
1
مقدمه
از مباحث مهم تصوف و سیر و سلوک صوفیانه مقامات و احوال است که صوفی و عارف برای رسیدن به حق و حقیقت و کمال حقیقی باید مقامات را طی کند و از حالاتی که درون او وارد می شود بهره گیرد.
از کتب صوفیه این طور برداشت می شود که مقام اکتسابی است و شخص سالک باید با سعی و تلاش و دریافت مقامی را که به دست می آورد و چون شرطهای آن را به جای آورد به مقام دیگری برود تا به ذات حق نائل شوداما حال وارد غیبی است در یک لحظه در دل سالک می افتد و مانند برقی می گذرد و دوام ندارد.
ابونصر سرّاج مصنّف کتاب اللّمع مقامات صوفیه را اینگونه ذکر کرده است که مقامات عبارتند از:
«توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل، رضا»
که بحث مورد تحقیق اینجانب در مورد مقام ششم یعنی توکل می باشد که در ابتدا توکل در بعضی از آیات قرآن و روایات معصومین (ع) مورد بررسی قرار گرفته و سپس سخنان و نظرات برخی از عرفا و صوفیان در آن مورد ذکر شده است.
البته درباره توکل در قرآن و روایات و سخنان عرفا مطالب زیادی ذکر شده که در این تحقیق فقط به بخشی از آنها اشاره می کنیم.
امید است ماحصل مورد پسند واقع شود.
2
توکل از نظر معنای لغوی
توکل یعنی « جمع کردن عزم بر فعل یا اطمینان قلبی به خدای تعالی و از نظر صوفیه افکنون در عبودیّت و تعلّق قلب به ربوبّیت »1
اما در لغت نامه دهخدا «توکل یعنی اعتماد کردن، تکیه کردن و اعتماد نمودن بر کسی و اعتراف کردن به عجز خود، به خدا سپردن و دل برداشتن از اسباب دنیا و به حضرت مسبب الاسباب توجه نمودن، نزد اهل حقیقت اعتماد کردن به آنجه از خداست و یأس از آنچه در دست انسان است.
این اصطلاح اخلاقی و عرفانی است و آن بود که در کارهایی که حواله آن به قدرت و کفایت بشری نبوده و رأی و رؤیت خلق را در آن مجال تصرّفی صورت نبندد، زیاده و نقصان و تعجیل و تأخیر نطلبد و به خلاف آن چه باشد میل نکند و از نظر عارفان دلبستگی او به آن ذات بی همتا زیادت شود.2»
توکل در بعضی آیات قرآن
منظور از توکل بر خدا، این است که انسان تلاشگر کار خود را به او واگذارد و حل مشکلات خویش را از او بخواهد، خدایی که از تمام نیازهای او آگاه است، خدایی که نسبت به او رحیم و مهربان است «و توکل علی العزیز الرحیم»3
و خدایی که قدرت به حل هر مشکلی دارد: «و ان یمسسک الله بضر فلاکاشف له الاهووان یمسسک بخیر فهو علی کل شیءٍ قدیرٌ»4
________________________________
1- فرهنگ لاروس (عربی- فارسی) خلیل جُر- مترجم سید حمید طبیبیان- انتشارات امیر کبیر- تهران 1373- جلد اول- صفحه 683.
2- لغت نامه- علی اکبر دهخدا- دانشگاه تهران 1344- جلد 8 حرف ت
3- شعرا 26/217
4- انعام 6/17
و اینکه انسان در برابر مشکلات و حوادث زندگی و دشمنیها و سرسختیهای مخالفان و پیچیدگی ها و بن بستهایی که در مسیر خود به سوی هدف دارد در جایی که توانایی برگشودن آنها ندارد او را وکیل خود سازد و به او تکیه کند، از تلاش و کوشش باز نایستد، بلکه در آنجاهم که توانایی بر انجام کاری دارد باز مؤثر اصلی را خدا بداند. «و کفی بالله ولیا و کفی بالله نصیراً»1
از دریچه چشم یک موحد سرچشمه تمام قدرتها و نیروها اوست و هر حرکت و کوشش و تلاش و جنبش و هر پدیده ای که در جهان صورت می گیرد بالاخره به علت نخستین این جهان یعنی ذات خداوند ارتباط می یابد.
«الله خالق کل شی ء و هو علی کل شئ وکیل»2
3
و چنانچه بعضی از مفسران گفته اند که تمام مسیر انسان در طریق عبودیت پروردگار در دو جمله ی این آیه خلاصه شده: «فاعبده و توکل علیه»3 چرا که عبادت خواه عبادت جسمانی باشد مانند عبادات معمولی و یا عبادات روحانی باشد مانند تفکر در عالم آفرینش و نظام اسرار هستی، آغاز این سیر است.
و توکل یعنی واگذاری مطلق به خدا و سپردن همه چیز به دست او که یک نوع «فناء فی الله« محسوب می شود آخرین نقطه این سیر می باشد.
در تمام این مسیر از آغاز تا انتها توجه به حقیقت توحید صفات؛ رهروان این راه را یاری می دهد و به تلاش و تکاپوی آمیخته با عشق وا می دارد.»4
_______________________________
1- نساء 4/45.
2- زمر 39/62 .
3- هود 11/123.
4- تفسیر نمونه- ناصر مکارم شیرازی- ناشر دارالکتب الاسلامیه- 1372- چاپ مدرسه الامام امیرالمؤمنین- جلد 9- صفحه 289
توکل در حدیث
در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است که فرمود: از پیک وحی خدا جبرئیل پرسیدم: توکل چیست؟ گفت: حقیقت توکل این است که انسان بداند: مخلوق، نه زیان می رساند و نه نفع، نه عطا می کند و نه منع، چشم امید از خلق برداشتن، هنگامی که چنین شود انسان جز برای خدا کار نمی کند، به غیر او امید ندارد، از غیر او نمی ترسد، و دل به کسی جز او نمی بندد این روح توکل است1 «فقل حسبی الله لااله الاّ هو علیه توکلت، و هو رب العرش العظیم»2
«در حدیث دیگر پیغمبر (ص) در شب معراج از پیشگاه خداوند سؤال فرمود: پروردگارا ! ای الاعمال افضل؛ خداوند متعال فرمود: لیس شیءٌ عندی افضل من التوکل علی والرضا بما قسمت
چیزی در نزد من افضل و برتر از توبر من و خشنودی به آنچه قسمت کرده ام نیست3»
امیر المؤمنین علی (ع) نیز در همین رابطه می فرمایند: «من رضی من الله بما قسم له استراح بدنه4»
نبی مکرم اسلام در جایی دیگرمی فرمایند: «من احب ان یکون اتقی الناس، فلیتو کل علی الله»5 که در این حدیث شریف توکل از مصادیق بارز تقوای الهی ذکر شده است.
مولا امیر المؤمنین (ع) نیز در باب توکل فرمودند: «من وثق بالله اراه السر و رومن توکل علیه کفاه الامور»6
________________________________________
1- تفسیر نمونه- ناصر مکارم شیرازی- ناشر دارالکتاب الاسلامیه- 1372- چاپ مدرسه الامام امیر المؤمنین- جلد 24- صفحه 239 به نقل از بحار الانوار جلد 69- صفحه 373- حدیث 19.
2- تؤبه 9/129.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 49 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
مقدمه
دو انقلاب در ابتدا و انتهای قرن بیستم رخ داد. انقلاب آغازین همانا ظهور تولید انبوه و پایان عصر تولید دستی است و انقلاب پایانی ظهور ناب و خاتمه یافتن عصر تولید انبوه است . اکنون جهان در آستانه عصری جدید به سر می برد، عصری که در آن دگرگونی شیوه های تولید محصولات و ساخته های بشر چهره زندگی او را یکسره دگرگون خواهدکرد.
پس از جنگ جهانی اول هنری فورد و آلفرد اسلون مدیر جنرال موتورز
تولیدات صنعتی جهان را از قرون تولید دستی که شرکتهای اروپایی رواج داده بودند، به در آوردندو به عصر تولید انبوه کشاندند. و باترویج این شیوه تولید در تمام صنایع این کشور(آمریکا) رهبر جدید شیوه های تولیدی گردید و صنعت خودروسازی موتور و قلب تپنده اقتصاد این کشور شد. در همین راستا، پیتر دراکر در سال 1946 لقب رابه صنعت خودروسازی اطلاق کرد.
همچنین تولید ناب در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم توسط تاای چی اوهنو درشرکت خودروسازی تویوتا این شرکت در اواخر قرن نوزدهم توسط خانواده تویودا در ژاپن پایه گذاری گردید ودر سال1937 شرکت تویوتا موتور پایه گذاری گردید. تویودا به معنای برنجزاری پربار است اما کلمه تویوتا هیچ معنای خاصی در زبان ژاپنی ندارد.
در کشور ژاپن مطرح گردید. بحث تولید ناب در سال 1990توسط جیمز ووماک و همکارانش از دانشگاه MIT در قالب یک کار تحقیقی با عنوان منتشر گردید. او و همکارانش تولید ناب را تقریبا به عنوان ترکیبی از مدل تولید سنتی (FORD) و کنترل اجتماعی در محیط تولید ژاپنی می شناسند.بنابراین بحث تولید ناب ، و سایر شیوه های تولیدی با صنعت خودروسازی گره خورده است و برای توصیف شیوه تولید ناب نیاز به بررسی سه شیوه تولیدی بالاست تابا مقایسه آنها تفاوت و امتیازاتشان معلوم گردد.((www.ieweek.com
2
تفکر ناب Lean Thinking
جیمز پی ووماک و دانیل تی جونز، دو تحلیل گر برجسته صنعتی جهان ، تفکرناب را در پاسخ سوال:چگونه می توان یک سازمان آلوده به تولید
انبوه را ناب کرد؟ در قالب تحقیق چهارساله ای بصورت کتاب منتشر کردند که سه بخش عمده را شامل میشود 1- اصول ناب 2- خیزش ناب(از تفکر تا عمل) 3- بنگاه اقتصادی ناب.
در رهیافت تولید ناب LEAN PRODUCTION
میتوان با کم ترین امکانات انجام بیشترین کارها با توجه به داده های مبتنی بر که نشان دهنده سازماندهی امور مربوط به ، ، و ، است میسر کرد و آن ، همانا رهیافتی است که شرکت تویوتا، بعد از جنگ جهانی دوم ، پیشگام آن بوده است .
عرصه کنونی کسب و کار ، تصویری جدید از سازمان ارائه میکند که با این نگرش جدید , مجموعه سازمان ،مجموعهای از فرایندهایی است که هدف آنها مستلزم ایجاد ارزش برای مشتری و آفرینش ارزش در خود سازمان است .
ﻣﻔﻬﻮم ﺑﻨﻴﺎدی ﺗﻔﻜﺮ ﻧﺎب ، در رﻳﺸﻪ کن کردن اﺗﻼف و ﺁﻓﺮﻳﻨﺶ ارزش در ﺳﺎزﻣﺎن ﻧﻬﻔﺘـﻪ اﺳــﺖ .
ﺗﻔکـﺮ ﻧــﺎب ﻧﮕﺮﺷــﻲ اﺳــﺖ ﺑﺮاﯼ اﻓﺰاﻳﺶ ﺑﻬﺮﻩ وری و ارزش ﺁﻓﺮﻳﻨﻲ ﻣﺴﺘﻤﺮ ، و ﺣﺪاﻗﻞ کردن هزﻳﻨﻪ ها و اﺗﻼﻓﺎت.
اﻳﻦ ﺗﻔﻜﺮ ﺷﻴﻮﻩ اﯼ را ﻓﺮاهم ﻣﻲ کنــﺪ که از ﻃﺮﻳﻖ ﺁن ﺑﺘﻮان ﺑﺎ ﻣﻨﺎﺑﻊ کمتر ، ﺗﺠﻬﻴﺰات کمتر ، زﻣﺎن کمتر ، ﻓﻀﺎﯼ کمتر ، ﺑﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ها دﺳﺖ ﻳﺎﻓﺖ و ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﻴــﺎز ﻣﺸﺘﺮی و در ﻋﻴﻦ ﺣﺎل ﺑﺎ ﺗﺎﻣﻴﻦ درﺳﺖ ﻧﻴﺎز ﻣﺸﺘﺮﻳﺎن ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺰدﻳﮏ ﺷﺪ از ﻃﺮﻳﻖ اﻳﻦ ﻧﻮع ﻧﮕﺮش ﻣﻲ ﺗﻮان ﻧﻈﺎم ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻧـﺎب را در ﺳﺎزﻣﺎن ﺟﺎری کرد .
کاهش ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻼحظﻪ هزﻳﻨﻪ ها ، اﻓﺰاﻳﺶ کیفیت محصوﻻت ، تحوﻳﻞ ﺑـﻪ ﻣﻮﻗــﻊ ﺧـﺪﻣﺎت و محصـﻮﻻت ﺑــﻪ ﻣﺸــﺘﺮﻳﺎن ، اﻓﺰ اﻳــﺶ اﻳﻤﻨﻲ کارکنان و ﺑﻬﺒﻮد وﺿﻌﻴﺖ ﻧﻴﺮوﯼ اﻧﺴﺎﻧﯽ از ﻣﺼﺎدﻳﻖ ﻓﺮاﻳﻨﺪهﺎی ﺑﻬﺮﻩ ور اﺳﺖ.
ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﻗﺎدر ﺑﻪ دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ اهــﺪاف ﺷﻤﺮدﻩ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ که ﻓﺮاﻳﻨﺪ های ﺟﺎری در ﺁن در ﺣﺪ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮﻟﻲ ﺑﻬﺮﻩ ور ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺳﺎزﻣﺎن ها ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﻨـﺪ ﺑــﺎ ﭘﻴـﺶ رو ﻗــﺮار دادن اﻟﮕﻮی ﺗﻔﻜﺮ ﻧﺎب ﺑﻪ ﺑﻬﺮﻩ ور کردن ﻓﺮاﻳﻨﺪ های ﺧﻮد ﺑﭙﺮدازﻧﺪ .
اصول تفکر ناب
lean thinking
value
value stream
flow
pull
4
1 – تعیین ارزش محصول ازدیدگاه مشتری value
2 – شناسایی جریان ارزش محصول value stream
جریان ارزش = کلیه اعمال ضروری برای :
ارائه یک محصول جدید ( از ایده تا ورود به بازار)
مدیریت اطلاعات ( از سفارش گیری تا تحویل محصول)
تبدیل فیزیکی ( از مواد اولیه تا محصول نهایی)
3 – ایجاد حرکت بدون وقفه در این ارزش flow
موانع ایجاد حرکت :
تفکر دسته و صف + تفکر بخشی نگر (فانکشن نگر)
4 – ایجاد امکان کشش در زنجیره pull
ساخت آن چیزی که مشتری نیاز دارد و سفارش می دهد
5 – تعقیب کمال perfection
شفافیت + بهبود مستمر
اصل اول - تعیین ارزش Value
نقطه شروع اساسی تفکر ناب ، ارزش است . این تنها مصرف کننده نهایی است که میتواند ارزش را تعریف کند و ارزش ، تنها هنگامی دارای معنا و مفهوم است که در چهارچوب یک محصول معین بیان شود ، محصولی که نیازهای مصرف کننده خود را با قیمتی معین و در زمانی معین برآورده سازد . توجه داشته باشیم که این تولیدکننده است که ارزش را میآفریند .
در این اصل دو موضوع بایستی موردتوجه قرار گیرد :
یک : محصولات معینی است که تولیدکننده منتظر است تا مصرفکنندگان معینی ، در ازای قیمت معینی آنها را خریداری کنند تا سبب چرخش کسب و کار شرکت باشد
دو : نحوه اصلاح عملیات تولید و کیفیت تحویل این محصولات است به گونهای که بطور پیوسته از هزینههای اصلی آنها کاسته شود .
از این رو ، تفکر ناب باید با تلاشی آگاهانه آغاز شود برای تعریف دقیق ارزش در چهارچوب محصولاتی معین که واجد قابلیتهای معینی هستند و در ازای بهایی معین ارائه میشوند که حاصل برقراری گفتگو بامشتریان معین است .
بنگاههای اقتصادی ناب پیوسته باید همراه با گروههای محصول خود ، به بازنگری مستمر ارزش بپردازند و همواره از خود بپرسند که آیا بهترین تعریف را برای آن یافتهاند ؟ ضرورت بسیار دارد که تولید کنندگان به تعریف مجددارزش بپردازند چرا که این امر کلید دستیابی به خریداران بیشتر است و توانایی یافتن خریداران بیشترو فروش سریعتر ، اهمیت بسیاری برای موفقیت در تفکر ناب دارد . سازمانهای ناب در این صورت ، خواهند توانست مقادیر قابل توجهی از منابع و ذخایر خود را آزاد کنند
4
.
عنصر نهایی در تعریف ارزش ، هزینه هدف است . وقتی محصول تعریف میشود ، مهمترین وظیفه در امر تعیین ارزش ، آن است که بر اساس مقدارمنابع و نیروی موردنیاز برای ساخت محصولی که واجد مشخصات و قابلیتهای معینی است هزینه هدف تعیین شود ، بشرط آنکه اتلاف Muda
مشهود و موجود در فرایند حذف شده باشد .
بنگاههای اقتصادی ناب مجموعه قیمتها و مشخصههایی را که توسط شرکتهای معمول و متعارف به خریداران پیشنهاد میشود ، بررسی میکنند و سپس میپرسند از طریق کاربرد شیوههای ناب ، چه مقدار از هزینهها قابل کاهش است و آنها در واقع میپرسند که هزینه بدون مودای Muda Free Cost
این محصول ، وقتی که گامهای غیرضروری حذف شوند و ارزش به حرکت درآید ، چقدر خواهد بود ؟ چنین هزینه هدفی به طور قطع ، بسیار پایینتر از هزینههایی است که رقبا متحمل میشوند . کوتاه سخن اینکه تعیین درست ارزش ، نخستین گام در راستای تفکر ناب است و راهی که به تهیه کالا یا خدمات اشتباه میانجامد همانا اتلاف است.
اصل دوم - شناسایی جریان ارزش Value sream
جریان ارزش مجموعهایی است از کلیه اعمال ضروری برای یک محصول معین ، این موضوع شامل همه فرایندهای تولید محصولات و خدمات یعنی از انگاره تا ورود محصول و خدمات به بازار را دربر میگیرد . شناسایی کل جریان ارزش برای هر محصول معین و گاهی برای خانواده هر محصول گام بعدی تفکر ناب است . به این طریق وجود حجم بسیار زیاد اتلاف در سازمان برملا می گردد .
نقشه جریان ارزش همه اعمال لازم برای طراحی ، سفارش و ساخت یک محصول معین را شناسایی می کند ، تجزیهوتحلیل جریان ارزش ، نشان میدهد که در طول جریان ارزش سه نوع فعالیت صورت میگیرد :
فعالیتهایی که معلوم میشود آشکارا ارزشآفرینند .
فعالیتهایی که معلوم میشود ارزشآفرین نیستند ولی بدلیل دانش فنی موجود و داراییهای تولیدی ، اجتناب ناپذیرند . (مودای نوع اول)
فعالیتهای اضافی بسیاری که معلوم میشود هیچ ارزشی نمیآفرینند و بیدرنگ قابل حذف هستند . (مودای نوع دوم(
توجه داشته باشیم پس از تفکیک فعالیتهای سازمان به سه دسته فوق ، موداهای نوع دوم بیدرنگ میتوانند حذف شوند و راه برای رفتن به سوی رفع فعالیتهای باقیماندهای (مودای نوع اول) که ارزشآفرین نیستند هموار خواهد شد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
جلب شخص ثالث
جلب شخص ثالث وقتی روی میدهد که در جریان رسیدگی به دعوا طرفین یا یکی از آنها ، شخص ثالثی را به آن دعوا بخوانند تا او در دعوا داخل شود. بر خلاف وارد ثالث، در جلب ثالث، طرفین علاقمند به حضور وی در دعوا میباشند.
طرفی که ثالث را جلب مینماید، جالب و ثالثی که جلب میشود مجلوب ثالث خوانده میشود. مثلاً شخص (الف) منزلی را خریداری کرده، شخص (ب) به عنوان اینکه مالک منزل است طرح دعوا علیه (الف) مینماید. (الف) که مُدعیعلیه قرار گرفته، فروشنده (ج) را به دادرسی جلب میکند تا پاسخ (ب) را ارائه نماید.
هر یک از طرفین دعوا که جلب ثالثی را لازم بداند، میتواند از دادگاه درخواست جلب او را بنماید. وی باید تا پایان اولین جلسۀ دادرسی، جهات و دلایل خود را اظهار کرده و ظرف سه روز پس از جلسه، دادخواست جلب را تقدیم نماید. چه دعوا در مرحلۀ نخستین و چه در مرحلۀ تجدیدنظر باشد.
شرایط جلب ثالث
1) جالب یکی از طرفین دعوا باشد.
2) دعوای جلب ثالث با دعوای اصلی مرتبط یا دارای منشاء واحدی باشد.
3) اظهار دلایل تا پایان اولین جلسه و تقدیم دادخواست حداکثر 3 روز بعد از جلسه.
4) دعوای اصلی در جریان رسیدگی باشد.
2
جریان دادرسی جلب ثالث:
جریان دادرسی پس از تکمیل دادخواست در مورد جلب شخص ثالث، مثل جریان دادرسی اصلی است و شخص ثالثی که جلب میگردد خوانده محسوب میشود و اگر مدتِ کافی برای فرستادن دادخواست و رونوشت مدارک برای اطراف دعوا نباشد مدیر دفتر با اجازه رئیس دادگاه، وقت جلسه رسیدگی را تغییر داده و به طرفین ابلاغ مینماید. چنانچه دادخواست جلب ثالث رد شود، فقط همراه با حکم راجع به اصل دعوا، قابل تجدیدنظر میباشد و اگر قرار ردّ در مرحله تجدیدنظر فسخ گردید، رسیدگی پس از فسخ در دادگاه تجدیدنظر انجام میگیرد و این استثنایی بر اصل عدم رسیدگی در دادگاه تجدید نظر است. اگر هر دو دعوا با هم رسیدگی شود، دادگاه حکم صادر مینماید. در این حکم ممکن است دو محکومعلیه و دو محکومله وجود داشته باشد. بدین معنی که خواندۀ اصلی در برابر خواهان اصلی، محکوم شده و ثالث در برابر خواندۀ اصلی محکوم گردد. و ممکن است خوانده اصلی و ثالث هر دو در برابر خواهان اصلی، محکوم شوند. این احتمال هم وجود دارد که هر یک از خواهان یا خوانده اصلی محکوم شده و شخص ثالث محکوم نشود. در صورتی که ثالث محکوم شود، خسارات دادرسی دعوای جلب ثالث به وی تحمیل میشود و در غیر این صورت خسارات دادرسی که به او وارد شده به وسیله جالب باید جبران گردد.
آثار دخالت اشخاص ثالث:
1) اطاله دادرسی: چون دادخواست باید مانند دادخواست اصلی مقدمات خود را طی کند و دادگاه به جای رسیدگی به یک دعوا به دو دعوا رسیدگی میکند.
2) انحراف قاعده صلاحیت محلی.
3) مجلوب خوانده محسوب میگردد. پس اگر مدعی امری شود که نیازمند دلیل است اثبات امر به عهده او میباشد. و نیز میتواند او هم شخص دیگری (مجلوب دوم) را به دادرسی جلب نماید.
3
4) هرگاه شخص ثالث در موعد مقرر پاسخ نداده و یا در جلسه حاضر نشود، جالب میتواند رسیدگی به دعوا را غیاباً از دادگاه در خواست نماید.
ورود شخص ثالث
س 1 ) – ورود شخص ثالث در دادرسی به چه معنی است و در چه مرحله از دادرسی به کار ما می آید ؟
ج ) – هر گاه شخص ثالثی در موضوع دادرسی اصحاب دعوا ی اصلی ، برای خود مستقلا حقی قائل باشد و یا خود را در محق شدن یکی از طرفین ذینفع بداند، می تواند وارد دعوا شود. برای ورود به دعوا می بایست دادخواستی تنظیم و آن را به دادگاهی که دعوا در آنجا مطرح است تقدیم نماید.( ماده 130 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی )
س 2 ) – شخص ثلث در چه زمانی از دادرسی می تواند وارد دعوا شود ؟ آیا شخص ثالث فقط در مرحله بدوی می تواند وارد دعوا شود ؟ در دیوان عالی کشور چطور آیا دیوان عالی کشور دادخواست شخص ثالث را برای ورود به دعوی اصلی می پذیرد ؟
ج ) – اولا – شخص ثالث تا وقتی که ختم دادرسی اعلام نشده میتواند دادخواست خود را تقدیم دادگاه نماید . ثانیا – در مرحله بدوی و تجدید نظر دادخواست ورود ثالث پذیرفته می شود. ثالثا – در دیوان عالی کشور دادخواست ورود ثالث پذیرفته نخواهد شد ولیکن اگر حکم صادره در دیوان عالی کشور نقض شود، چون کلیه آثاری که بر حکم نقض شده مترتب است از بین می رود و دادگاه هم عرض با حکم بدوی مواجه است در این مرحله ورود شخص ثالث بلا اشکال می باشد.
4
( ماده 130 قانون فوق الذکر و نظریه کمیسیون مشورتی آیین دادرسی مدنی اداره حقوقی )
س 3 ) – نحوه تنظیم و تقدیم و پیوستهای دادخواست شخص ثالث چگونه است ؟
ج ) – شخص ثالث باید منظور خود را از تقدیم دادخواست به طور صریح اعلام نماید . شرائط تقدیم این نوع دادخواست دقیقا به مانند دادخواست اصلی می باشد به این شکل که : دادخواست و رونوشت مدارک و ضمائم آن باید به تعداد اصحاب دعوای اصلی بعلاوه یک نسخه باشد.( ماده 131 قانون یاد شده )
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..DOC) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 29 صفحه
قسمتی از متن word (..DOC) :
1
جنگ جهانی اول
جنگ جهانی اول (با نامهای جنگ جهانگیر یکم، نخستین جنگ جهانی، جنگ بزرگ و جنگ برای پایان همه جنگ ها نیز شناخته میشود) یک نبرد جهانی بود که از ماه اوت ۱۹۱۴ تا نوامبر ۱۹۱۸ رخ داد. بدون هیچ زمینه کشمکشی، سربازان بسیاری برای جنگ تجهیز شدند و مناطق بسیاری درگیر جنگ شدند. پیش از این، هیچ وقت تلفات جنگی به این اندازه زیاد نبود. سلاحهای شیمیایی برای نخستین بار در این جنگ استفاده شدند، برای نخستین بار، به طور انبوه مناطق غیرنظامی از آسمان بمباران شدند و نیز برای نخستین بار در این سده کشتار غیرنظامیان در سطحی گسترده در طول جنگ رخ داد. این جنگ بخاطر شیوه جنگی سنگری نیز معروف است.
جنگ جهانی اول از مهمترین اتفاقات تاریخ بشر است و به طور مستقیم و غیر مستقیم نقش بزرگی در تعیین تاریخ قرن بیستم داشتهاست. این جنگ پایانی بر نظامهای سلطنت مطلقه در اروپا را به همراه آورد و باعث انقراض چهار امپراتوری امپراطوری اتریش - مجارستان, آلمان و عثمانی و روسیه تزاری و سلسلههای هوهنزولرن, هابسبورگ, عثمانی و رمانوف شد. همه این امپراتوریها از زمان جنگهای صلیبی بر سر قدرت بودند.
اکثر تاریخ نویسان معتقدند که عدم موفقیت مذاکرات پس از جنگ و «معاهده ورسای» و تحمیل غرامتهای بسیار به آلمان و دیگر دول شکست خورده باعث رشد فاشیسم در ایتالیا و نازیسم در آلمان و زمینهٔ آغاز جنگ جهانی دوم شد.
این جنگ همچنین کاتالیزوری برای انقلاب روسیه بود که بعدها جهان را تحت تأثیر قرار داد و از چین تا کوبا انقلابهای کمونیستی را دامن زد و از طرفی زمینهٔ تبدیل روسیه به یک ابرقدرت جهانی و آغاز جنگ سرد با آمریکا را دربر داشت.
در شرق نابودی امپراتوری عثمانی باعث پیدایش دولت دموکراتیک,سکولار و مدرن جدیدی به نام «ترکیه» شد. در اروپای مرکزی دول جدیدی همچون چکسلواکی و یوگسلاوی زاده شدند و دولت لهستان مجدداً شکل گرفت.
جنگ عظیمی در اروپا بین آلمان، رهبر دول محور، و نیروهای متفقین به رهبری فرانسه و بریتانیا درگرفت. دول محور که عبارت بودند از امپراتوری آلمان به رهبری «قیصر ویلیام دوم» (۱۹۴۱ ـ ۱۸۵۹م)، و امپراتوری اتریش - مجارستان بلغارستان و امپراتوری عثمانی نیز به نفع آنها میجنگیدند. آلمان تا آن زمان قویترین قدرت نظامی جنگ محسوب میشد.
3
تا مدت هاهیچ یک از دو طرف نتوانستند به پیروزی کامل دست یابند و جنگ تا چهار سال بطول انجامید. پیش از پیروزی متفقین حدود ۱۰ میلیون نفر کشته شدند. پس از پایان این جنگ در سال ۱۹۱۹ و در کنفرانسی در پاریس «معاهده ورسای» امضا شد و غرامتهای بسیار سنگینی بر بازندگان جنگ تحمیل شد.
آلمان و تحولات اروپا در آستانه جنگ جهانی اول
وحدت آلمان در فاصله سالهای ۱۸۴۸ تا ۱۸۷۱ صورت گرفت و نتیجه جنگهایی بود که ویلهلم اول پادشاه پروس به تحریک بیسمارک با اتریش و فرانسه به راه انداخت. ویلهلم اول، پس از رسیدن به پادشاهی، بیسمارک را به نخستوزیری برگزید. اولین جنگ بین پروس و دانمارک بود که علت آن اختلاف بر سر دوکنشینهای شلسویگ، هلشتاین، لونبورگ بین پادشاه دانمارک و اتحادیه ایالتهای آلمانی بود. بیسمارک از دولت اتریش دعوت نمود تا با پروس در حل اختلاف بین اتحادیه ایالتهای آلمانی و دانمارک همراهی کند و از آنجا که هر دو کشور از کریستیان پادشاه دانمارک خواستند از انضمام شلسویگ به خاک خود چشم بپوشد، و پادشاه دانمارک به این امر راضی نشد آن دو کشور با ۹۰ هزار سپاه به دانمارک حمله نمودند. سپاهیان کریستیان به علت کمی نیروها شکست خوردند و او درخواست صلح نمود و سرانجام به موجب عهدنامهای که در وین منعقد شد دانمارک رسماً از دوکنشینهای سه گانه چشم پوشید. پروس دوکنشین لونبورگ را تصرف کرد و اتریش ۱۵ میلیون مارک غرامت از آن دوکنشین گرفت و حکومت دو دوکنشین دیگر نیز بین دو دولت تقسیم شد.
بیسمارک پس از جنگ دانمارک درصدد بود بین پروس و اتریش نیز جنگی ایجاد کند، ولی برای احتیاط ابتدا با ناپلئون سوم امپراتور فرانسه دوست شد و او را راضی نمود تا در جنگ بین پروس و اتریش بیطرف بماند و سپس با ویکتور امانوئل دوم پادشاه ایتالیا بر ضد اتریش معاهدهای منعقد ساخت. پس از آن، اتریش را متهم ساخت که در حکومت هلشتاین از رعایت منافع مشترک دو دولت خودداری کردهاست. همچنین موضوع تغییر وضع اتحادیه دولتهای آلمانی را پیش کشید و مجلس اتحادیه ایالتهای آلمانی به اتریش اعلان جنگ داد. جنگ سادو که آلمانیها آن را کونیگراتس میگویند نتیجه درگیری بین پروس و اتریش را مشخص نمود. بعد از آن دیگر اتریشیها مقاومت جدی نکردند و در فردای جنگ سادو، فرانسو ژوزف درصدد برآمد با ناپلئون سوم صلح نماید. به موجب معاهده پراگ، ایالات شلسویک هولشتاین، هانور الکنرال، هس و فرانکفورت ضمیمه پروس گردید و پروس، که تا این زمان دو قطعه جداگانه بود، به یک مملکت تبدیل شد. بعد از این، بیسمارک با ممالک واقع در شمال رودما
4
ین در مورد تشکیل یک اتحادیه جدید به مذاکره پرداخت و این هیئت به اسم ممالک مجتمعه آلمان شمالی در ماه آوریل ۱۸۶۷ تشکیل گردید که شامل ۲۲ مملکت یعنی تمام ممالک آلمان به جز آلمان جنوبی (ممالک باویر و ورتامبرگ و گراندوشه باد) میشد.
جنگ فرانسه با آلمان
بیسمارک پس از غلبه بر اتریش درصدد به راه انداختن جنگ پروس با فرانسه بود. این جنگ دو علت داشت: اولاً اراده بیسمارک در تکمیل وحدت آلمان به وسیله منظم کردن ممالک جنوبی به ممالک مجتمعه شمالی که برای موفقیت در این امر لازم بود احساسات ضد پروسی را در ممالک جنوبی به وسیله احساسی قویتر که کینه نسبت به فرانسه (دشمن ارثی) باشد از بین ببرد؛ ثانیاً دولت فرانسه نتوانست در موقع مساعد اقدامات لازم را انجام دهد و تظاهراتی جنگجویانه داشت. دولت فرانسه از بیسمارک قسمتی از اراضی باویر در ساحل رود رن و همچنین شهر مایانس را تقاضا نمود (پنجم اوت ۱۸۶۶) و چون بیسمارک جواب داد که این تقاضا در حکم جنگ است این تقاضا پس گرفته شد؛ ولی طولی نکشید که فرانسه در ۲۰ اوت الحاق فوری لوکزامبورگ و اجازه الحاق بلژیک را در موقع مساعد درخواست نمود و در مقابل: اولاً پروس را آزادی میداد که در آلمان جنوبی مثل آلمان شمالی آزادانه عمل کند، ثانیاً حاضر شد با پروس قرارداد تعرضی و تدافعی منعقد نماید. بیسمارک هم پیشنهادهای ناپلئون را فوراً با شاهان باویر و ورتمبرگ اطلاع داد و آنها خشمگین شده و قراردادهای نظامی با ویلهلم اول منعقد ساختند. بدین ترتیب، اهالی ایالتهای جنوبی آلمان هم نسبت به فرانسه بدبین شدند. لوکزامبورگ ملک شخصی پادشاه هلند بود و او راضی شد به ۹۰ میلیون فرانک آن را به فرانسه بفروشد؛ اما این خبر هیجانی در آلمان برانگیخت و بیسمارک پادشاه هلند را مجبور ساخت از فروش لوکزامبورگ خودداری نماید و سرانجام این موضوع در کنفرانس لندن مورد بررسی قرار گرفت. اختلاف دیگر بر سر سلطنت اسپانیا بود که در ۱۸۶۸ نام پرنس لئوپلد پسر عم پادشاه پروس به میان آمد و این امر هم موجب نگرانی فرانسه گردید. سرانجام درروز سهشنبه ۱۹ ژوئیه ۱۸۷۰ ناپلئون رسماً به دولت پروس اعلان جنگ داد و در دوم اوت جنگ آغاز شد و تا شش ماه ادامه یافت. در پایان کار فرانسویان شکست خوردند. به موجب عهدنامه فرانکفورت فرانسه مجبور شد آلزاس و لورن را به آلمان واگذار کند، یک میلیارد دلار غرامت بدهد و اجازه دهد آلمان استحکامات مهم فرانسه را تا زمان پرداخت غرامت در تصرف داشته باشد. شکست فرانسه در ۱۸۷۱ موجب تشکیل امپراتوری آلمان گردید، باویر، ورتمبرگ و باد به اتحادیه آلمان شمالی پیوستند و پادشاه پروس ویلهلم اول به مقام امپراتوری رسید. امپراتوری ۲۵ دولت نامتساوی و همچنین سرزمین آلزاس و لورن را که از فرانسه جدا شده بود شامل م
5
یشد. مجلس امپراتوری (رایشتاگ) با آراء عمومی انتخاب میشد و احزاب برجسته آن عبارت بودند از محافظهکاران، کاتولیکها، آزادیخواهان و سوسیالیستها. بیسمارک سیاست جهاد برای تمدن را در پیش گرفت و اصلاحاتی انجام داد.
اتفاق امپراتوران سه گانه
دولت آلمان پس از آنکه بر امپراتوریهای اتریش و فرانسه پیروز شد قدرتمندترین دولت اروپا گردید و قوای نظامی آن بر سایر کشورها برتری یافت ولی از انتقام فرانسه بیم داشت و میترسید دول بزرگ اروپا برضد او متحد شوند. به همین علت پس از مصالحه فرانکفورت، با اتریش طرح دوستی ریخت. در سال ۱۸۷۱ در طی ملاقات ویلهلم اول و فرانسوا ژوزف این پیمان محکم شد. سال بعد الکساندر دوم تزار روسیه، که شخصاً به امپراتور آلمان علاقهمند بود، با آن دو دولت همراه شد و این پیمان به اتفاق امپراتوران سهگانه معروف شد. (اکتبر ۱۸۷۳)
جنگ روسیه و عثمانی
جنگ بین روسیه و عثمانی که در ۱۸۷۷ آغاز شده بود به پایان رسید و روسها در سوم مارس ۱۸۷۸ معاهده سن استفانو را به ترکها تحمیل نمودند. برای رفع اختلاف در این مورد کنگره برلین در ژوئیه ۱۸۷۸ بین کشورهای اروپایی تشکیل شد. تزار نسبت به بیسمارک و روشی که در کنگره اعمال کرده بود خشمگین بود و الکساندر دوم رهبر آلمان را به مانند، یک خائن نگاه میکرد و در نتیجه، اتفاق سه امپراتور از بین رفت. همچنین در سال بعد رقابت روسیه و اتریش در بالکان موجب مداخله آلمان شد و چون اتریش از نژاد ژرمن بود آلمان از اتریش طرفداری کرد. از این رو اتحاد سهگانه به اتحاد دوگانه تبدیل شد. به موجب این معاهده آلمان و اتریش قبول نمودند که در هنگام لزوم به هم یاری برسانند و هیچگاه جداگانه با دشمن صلح نکنند.
شکلگیری اتحاد مثلث
سه سال بعد در سال ۱۸۸۲ پیمان دوجانبه به پیمان سهجانبه تبدیل گردید و ایتالیا به آن ملحق شد. براساس مواد محرمانه این پیمان، اگر ایتالیا یا آلمان مورد حمله فرانسه واقع میشد هر سه کشور با مهاجم وارد جنگ میشدند. ایتالیاییها، که از قدرت دریایی ترس داشتند، اعلام کردند اگر بریتانیا در این حملات شرکت داشته باشد، این پیمان اجرا نشود. چون ایتالیا از تصرف تونس توسط فرانسه در ۱۸۸۱ ناراضی بود و از طرف دیگر آلمان به آن کشور پیشنهاد کرده بود که برای حفظ لیبی کمکش کند در نت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 92 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
مقدمه
همپای تحولاتی که در مفهوم، دامنه، نوع و کیفیت « جرم » و « بزهکاری » در سدههای اخیر رخ داده و دولتها را با بزهکاری نوین که پیچیده و متفاوت از گذشته است؛ روبرو کرده ، « واکنش اجتماعی علیه جرم » نیز به تناسب شاهد دگرگونیهای وسیعی بوده است. در این میان، زندان به مثابهی مهم ترین شکل واکنش اجتماعی علیه جرم و فرد اجرای کیفرهای اصلاح کننده ، دستخوش دگرگونیهایی شده است. در ادوار بسیار دور ، ضمانت اجراهای کیفری در قالب مجازاتهای شدید بدنی و ترذیلی اعمال میشد. در این دوره ، مجازات بر پایه انتقام و سرکوبی مجرم استوار بود و به شکل مجازاتهای بدنی قهرآمیز ـ بویژه اعدام ـ و سایر مجازاتهای غیرانسانی و خشن متظاهر شد.
هر چند مجازات زندان از عهد کهن و باستان وجود داشته است، به دلیل استفادة محدود و جزئی از آن نمیتواند در ردیف مجازاتهای شایع آن اعصار تلقی شود؛ اما زندان با گذشت زمان به تدریج بعنوان مجازات وارد زرادخانهی کیفری شد. در ابتدا، جانشینی مجازات زندان، با وجود وضعیت نامناسب و رقت بار زندان، بجای مجازاتهای شدید بدنی بسیار امیدوار کننده بود. ولی، به مدور اصلاح طلبان اجتماعی در جهت بهبود شرایط نامطلوب و وضعیت وخیم آن اقدامهای مهمی انجام دادند.
مجازات زندان، به عنوان یکی از مهمترین مجازاتهای کیفری، امروزه پیش از پیش مورد بحث و مناقشه قرار میگیرد. امروزه این امر مسلم شده است که مجازات زندان، ناقض حقوق بشر است. چرا که آثار و پیامدهایی دارد که با هدف و غرض اصلی از اعمال مجازات زندان کاملاً متفاوت است. توضیح بیشتر اینکه مجموعة فضا و شرایط زندان نه فقط کمکی به بازپروری شخصیت محکوم و بازگرداندن او به اجتماع نمیکند؛ بلکه سبب هتک حرمت شدید و طبعاً آسیبهای روحی و روانی میگردد. عواملی از قبیل « سوء رفتار زندانبانان با زندانیان، نحوة نگهداری زندانیان، فساد در زندان، عدم رعایت بهداشت در زندان و شرایط اسفبار ساختمان زندانها و اشباع زندانها» عواملی است که باعث شده مجازات زندان تاثیری بر اصلاح مجرم و جرم زدائی نداشته باشد. حتی اسباب جزم زائی و مجرم پروری را نیز فراهم آورد.
3
از طرف دیگر افزایش آمار زندانیان و مخارج سنگینی که به این دلیل بر دوش دولت گذارده میشود. و نیز افزایش جرائم و مفاسد درون زندانها، چندی است که توجه مسئولان و برنامه ریزان و محققان را به خود جلب کرده است. و باعث شده است؛ که یکی از مباحث مطرح شده امروزی، بحث ضرورت زندانی نشدن مجرمان یا به اصطلاح زندان زدائی از جرائم و مجازاتها باشد. کارگزاران قضا به این نتیجه رسیدهاند؛ که نباید در هر چیزی مجرم را به حبس و زندان محکوم کرد. چرا که این امر نه تنها، نتیجة مطلوب که همان ممانعت از ارتکاب جرم است؛ را نداده بلکه مضرات فراوانی هم داشته است. و این باعث شده که به شیوههای غیر از زندان به عنوان جانشین زندان متوسط شویم که مفصلاً در این باره بحث خواهیم کرد.
فصل اول : جایگاه زندان در میان سایر مجازاتها1
مجازات بدنی در قرن 18 بعنوان مهمترین مجازات در نظر گرفته میشد. مجازات بدنی که در حقیقت ، تنبیه بدنی بود. جسم محکوم را مجازات میکردند. و بعداً به این نتیجه رسیدند که این مجازات مثمرثمر واقع نمیشود.
با انقلاب فرانسه، « آزادی » در کنار « مسادات » به سطح والایی از ارزشهای مورد مطالبهی انقلابیون ارتقاء یافت. و بنابراین، سلب آزادی به عنوان کیفر، بویژه با الفای مجازاتهای بدنی، مد نظر زمامداران قرار گرفت. زندان در طول دو سده به حیات و تکامل خود ادامه داد و به عنوان نهادی جهانی، که مدعی فراهم کردن امنیت جامعه و مصون داشتن آن از دست مجرمان بود، درآمد. حتی ادعا شد که زندان توانایی اصلاح و درمان مجرمان را داراست. و در افکار بسیاری از انسانها در سراسر دنیا، زندان، معادل عدالت کیفری تلقی میشود.
1ـ تقریرات دکتر کوشا
در زمانی که مجازات زندان پیشبینی شد؛ دو رویکرد بوجود آمد. رویکرد اول : هدف از زندان باید اصلاح باشد و اصلاح را بعنوان مهمترین هدف در اعمال زندان باید قرار داد. رویکرد دوم : حذف و طرد محکوم از جامعه که در حقیقت این بیشتر جنبة مزارعی را در نظر میگرفتند. در زمانی که مجازات زندان اعمال می شد؛ این دو رویکرد وجود داشت.
4
از سال 1970 به این طرف این تفکر و اندیشه بوجود آمد که زندانها از آن اهداف خود دور شده است. و ما به جایی که طرف را اصلاح کنیم؛ بدن شخص را تنبیه میکنیم که تنبیه بدنی اشکالات فراوانی دارد.
بنابراین نگرش جدیدی بعد از مکتب دفاع اجتماعی نوین بوجود آمد. که حبس را به نقد درآورند. و به سوی مجازات جایگزین حبس سوق پیدا کردند. یعنی ایراداتی که به حبس و زندان و نحوة ادارة زندانها بوجود آمد؛ اشکالاتی ایجاد کرد که رویکرد جدید به این سوق پیدا کرد؛ که مجازات جایگزین حبس، بجای حبس بکار گرفته شود.
فصل دوم : معایب و ضرورت مجازاتهای جایگزین
دستگاه عدالت جزائی در سراسر جهان دچار بحران و نیازمند اصلاح و دگرگونی است. بالغ بر 8 میلیون زندانی در سراسر جهان وجود دارد. مدت زمان انتظار برای محاکمه طولانی است. و برخی مواقع این انتظار طولانی تر و بیشتر از حداکثر مجازاتی است؛ که امکان دارد؛ بنا به حکم دادگاه به فرد تحمیل شود. خیلی از افراد زندانی از کمترین مساعدتهای حقوقی بیبهرهاند. به علاوه زندان منافع ناچیزی برای جامعه در بر دارد. و زندگی خانوادگی زندانیان را متلاشی میکند. و در عین حال سودی به حال متضرر و زیان دیده از جرم ندارد.
4
زندانها در سراسر دنیا موسساتی هستند؛ که از جامعه مجزایند و به راحتی به فراموشی سپرده میشوند. در واقع اگر بگوییم که شرایط زنانها اغلب غیرانسانی و از حداقل استانداردهای مورد پذیرش سازمان ملل متحد که اکثر دولتها آنرا قبول کردهاند؛ بیبهرهاند؛ حرفی بیهوده گفته نشده است.
هدف از محکوم کردن متهم به مجازات زندان، نه اعمال رنج و عذاب بروی، بلکه تضمین آرامش و امنیت جامعه است. ولی در عمل ما شاهد گرفتاریهای زندانی هستیم. در حالی که زندان باید فقط در سلب آزادی از محکوم خلاصه شود.
زندان منجر به قطع رابطة زندانی با زندگی عادی، خانواده ، کار و دوستانش میشود. این مجازات علاوه بر محکوم، بر خویشان و نزدیکان و بویژه همسر و فرزندان او نیز تحمیل میشود. و صد البته سرانجام منجر به فروپاشی کانون خانواده خواهد شد.
نقض حقوق بشر در زندان بسیار مشاهده میشود. تورم در جمعیت زندانیان یا اشباع زندانها، سوء تغذیه، نبود مراقبتهای پزشکی، شیوع بیماریهای واگیر و عفونی، تجاوزهای جنسی، فساد رفتاری، شیوع بیماریهای ویروسی و مرگبار همچون ایدز، از جمله آثار این نقض حقوق انسانی است.
فقدان پرسنل آموزش دیده، مجرب و متخصص و نبود منابع مالی کافی در زندانها و نیز عدم هماهنگی در دستگاه عدالت جزائی، منجر به اطالة دادرسی و تاخیر در رسیدگی های کیفری و اجرای عدالت میشود.
تعداد و شمار زندانیان با توسل به مجازات سالب آزادی به طور چشمگیری در همة جرائم به خصوص جرائم مربوط به مواد مخدر افزایش یافته است. بسیاری از کسانی که بخاطر مواد مخدر دستگیر شدهاند؛ حتی در زندان به استفاده غیر قانونی از مواد مخدر ادامه میدهند. و این نیز خود راهی برای انتقال ویروس ایدز و دیگر بیماریهای خونی است؛ که به علت استفاده از سرنگ مشترک حادث میشود. افزون بر این، گروهای آسیبپذیر و بسیار حساس، همچون زنان، نوجوانان و زندانیان مریض و ناتوان و اقلیتهای مذهبی و قومی، از کمترین توجه مورد نیاز خود محرومند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 50 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
1
تحقیقات دانشجویان
تحقیقات ارائه شده به استاد محمد علی محسن زاده
جهاددر اسلام
بسم الله الرحمن الرحیم
« قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الاخر و لا یحرمون ما حرم اللهو رسوله و لا یدینون دین الحق من الذین اتوا الکتاب حتی یعطوا الجزیه عن یدوهم صاغرون ». ( سوره توبه آیه 29 )
جنگ با اهل کتاب
این آیه که تلاوت شد در مورد اهل کتاب است . اهل کتاب یعنی غیر مسلمانانیکه بیکی از کتب آسمانی انتساب دارند مانند یهودیها و نصاری ( مسیحیها ) و شاید مجوسیها . این آیه ، آیه جنگ با اهل کتاب است و در عین حال نمیگویند که با اهل کتاب بجنگید ، میگویند با آنانکه بخدا ایمان ندارند ، باخرت هم ایمان ندارند ، بحرام و حلال خدا وقعی نمیگذارند ( یعنی حرام خدا را حلال میکنند
) و به دین حق متدین نیستند ، با آنانکه اینچنین و آنچنانند از اهل کتاببجنگید ، تا سر حد جزیه دادن ، یعنی اگر حاضر شدند جزیه بدهند و خاضع شدند در مقابل شما ، دیگر بعد از این نجنگیدراجع بمفاد این آیه سؤالاتی
2
است که جوابش را باید با کمک آیات دیگر قرآن در مورد جهاد پیدا بکنیم و بگوئیم .
1-- جنگ با اهل کتاب مطلق است یا مقید ؟
نخستین سؤال مربوط باین آیه این مطلب است که اینجا که میگویند :
« قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله ». مقصود چیست ؟ آیا مقصود این است که ابتداء با آنها بجنگید یا در وقتیکه از ناحیه آنها تجاوزی بروز کرد آنوقت بجنگید و باصطلاح اصولین این آیه مطلق است ، آیا آیات دیگری داریم که آن آیات مقید باشند و لازم باشد که مطلق را بر مقید حمل بکنیم یا نه ؟
قاعده مطلق و مقید
این اصطلاح را باید برای شما توضیح بدهم که اگر توضیح ندهیم بمفهومآیات کاملا آشنا نمیشویم . یک فرمان و یک قانون ( و لو قوانین بشری از طرف یک آمر بشری ) ممکن است در یکجا مطلق بیان شود ولی در جای دیگر همین فرمان و همین قانون مقید بیان بشود و ما میدانیم که صادر کننده این
فرمان یا جاعل این قانون از هر دو تا یک مقصود دارد . حالا آیا باید آن مطلق را بگیریم و بعد بگوئیم این مقید
3
که ذکر شده بیک علت خاصی بوده است یا اینکه آن مطلق را حمل بر این مقید بکنیم یعنی مقید را بگیریم . مثال خیلی سادهای عرض میکنم ، یک صاحب فرمانی که شما فرمان او را
محترم میشمارید اگر یک فرمان را در دو وقت با دو تعبیر ذکر کرد ، در یک تعبیر به شما گفت فلانی را احترام کن ، این مطلق است یعنی هیچ قیدی ذکر نشده . گفته فلانی را احترام کن ، بار دیگر همان صاحب فرمان همان فرمان را باین شکل بشما میگوید ، اگر فلانی چنین کاری کرد مثلا اگر در جلسه ما شرکت کرد احترامش کن این جا یک " اگر " ذکر میکند ، بطور مطلق نمیگوید احترام کن ، میگوید اگر چنین کرد احترام کن . تعبیر اول مطلق است ، بطور مطلق گفته احترام کن اگر ما باشیم معنایش این است که چه در این جلسه شرکت بکند و چه از شرکت در این جلسه امتناع ورزد من باید احترامش کنم اما اگر تعبیر دوم را بگیریم معنایش این است اگر باین جلسه آمد احترام کن و اگر نیامد نه . میگویند قاعده اقتضا میکند که مطلق را حمل بر مقید بکنیم یعنی بگوئیم آنجا هم که مطلق را ذکر کرده مقصود همین مقید بوده است .
مطلق و مقید در آیات جهاد
حالا از جمله مطلق و مقیدها این است که در قرآن یکجا داریم مثل اینجا :
5
« قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الاخر ». این مردمیکه بخدا و بقیامت و بهیچ دین حقی ایمان ندارند و هیچ حرام خدا را حرام نمی شمارند با اینها بجنگید ولی در آیه دیگر داریم که : « قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم »( بقره - آیه 190 ) با آنان که با شما میجنگند بجنگید . آیا مقصود این است که در این جا هم که گفته بجنگید یعنی در وقتیکه آنها در صدد جنگ با شما هستند یا نه ، در اینجا مطلق است چه بخواهند با شما بجنگند چه نخواهند بجنگند و چه تجاوزی بر شما وارد کنند چه وارد نکنند ، بجنگید .
اینجا ممکن است دو نظر بدهیم ، یک نظر این است که بگوئیم مقصود مطلق است چون اهل کتاب مسلمان نیستند ما مجازیمکه با آنها بجنگیم ، با هر کسیکه مسلمان نیست ما مجازیم بجنگیم تا آنجا
که آنها را خاضع کنیم اگر غیر مسلمان اهل کتاب نیست باید با او بجنگیم تا مسلمان شود یا کشته گردد و اگر اهل کتاب است باید بجنگیم تا مسلمان بشوند یا مسلمان نشوند و در برابر ما تسلیم بشوند و جزیه بپردازند . آنهائیکه میگویند باید مطلق را بگیریم ( یعنی اگر کسی بگوید مطلق را باید
گرفت ) اینجور میگوید . ولی اگر کسی بگوید مطلق را باید حمل بر مقید کرد ، میگوید نه ، با کمک
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
1
جنگ سرد اصطلاحی است که به دورهای از تنشها، کشمکشها و رقابتها در روابط ایالات متحده، شوروی و همپیمانان آنها در طول دهههای ۱۹۴۰ تا ۱۹۹۰ اطلاق میشود. در طول این دوره رقابت بین این دو ابرقدرت در عرصههای مختلف مانند اتحاد نظامی، ایدئولوژی، روانشناسی، جاسوسی، ورزش، تجهیزات نظامی، صنعت و توسعه تکنولوژی ادامه داشت. این رقابتها تبعاتی مانند مسابقات فضایی، پرداخت هزینههای گزاف دفاعی، مسابقات سلاحهای هستهای و تعدادی جنگهای غیرمستقیم به دنبال داشت.
گرچه در طول جنگ سرد هرگز درگیری نظامی مستقیمی بین نیروهای ایالات متحده و شوروی به وجود نیامد اما گسترش قدرت نظامی، کشمکشهای سیاسی و درگیریهای مهم بین کشورهای پیرو و هم پیمانان این ابر قدرتها از تبعات آن به شمار میروند. هر چند ایالات متحده و شوروی در طول جنگ جهانی دوم و در مقابل آلمان نازی متحد بودند، اما حتی قبل از پایان جنگ نیز بر سر چگونگی دوباره سازی جهان پس از جنگ با هم اختلاف داشتند.
پس از جنگ در حالی که آمریکا در کنار بیل کلینتون و در تلاش بود تا کمونیسم را در جهان محدود کند گستره جنگ سرد به تمام جهان به ویژه اروپای غربی، خاورمیانه و جنوب شرقی آسیا کشیده شد. در این دوره جهان با بحرانهای مکرر مانند دیوار برلین (۱۹۴۸-۱۹۴۹)، جنگ کره (۱۹۵۰-۱۹۵۳)، جنگ ویتنام
3
(۱۹۵۹-۱۹۷۵)، بحران موشکی کوبا (۱۹۶۲) و جنگ شوروی در افغانستان روبهرو شد که هر لحظه امکان یک جنگ جهانی را ایجاد میکرد اما در نهایت این اتفاق رخ نداد. یکی از دلایل مهم دوری هر دو طرف از ایجاد یک جنگ مستقیم دسترسی آنها به سلاحهای هستهای و ترس از استفاده طرف مقابل از این سلاحها بود.
در نهایت در انتهای دهه ۱۹۸۰ و با دیدارهای مقامات عالی رتبه که به وسیله آخرین رهبر شوروی میخائیل گورباچف ترتیب داده شد و برنامههای اصلاحی گورباچف جنگ سرد پایان یافت.
پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال، ۱۹۴۵ تنش بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی از سرگرفته شد. این تنش در سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۷ افزایش یافت. در این باره مورخین نظرات متفاوتی دارند، اما به عقیده همه آنها سال آغاز جنگ سرد ۱۹۴۷ بودهاست. در مورد تاریخ پایان عدهای آن را همزمان با سقوط دیوار برلین در ۱۱ نوامبر ۱۹۸۹ و عدهای آن را همزمان با تاریخ تجزیه اتحاد جماهیر شوروی در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ میدانند.
مورخینی که به تاریخ شوروی میپردازند، دو رویکرد دارند: یک رویکرد به اهمیت ایدئولوژی کمونیستی و دیگری بر اهداف تاریخی روسیه به ویژه سلطه بر اروپای شرقی، دسترسی به بنادر متصل به آبهای گرم و دفاع از مسیحیان ارتدکس و مردم اروپای شرقی و مرکزی تاکید دارد. ریشههای برخوردهای ایدئولوژیکی را میتوان در به قدرت رسیدن
3
لنین در روسیه (انقلاب روسیه در اکتبر ۱۹۱۷) مشاهده کرد. والترلافبر برعلایق تاریخی روسیه تاکید میکند که به سالهای حکومت تزارها و رقابت ایالات متحده و روسیه باز میگردد. از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۹ ایالات متحده و شوروی با هم اختلاف نداشتند، اما رابطه آنها دوستانه هم نبود. پس از آغاز دشمنی شوروی و آلمان در سال ۱۹۴۱، روزولت شخصا متعهد شد که به شوروی کمک کند (کنگره هرگز به هیچ گونه اتحادی رای نداد). همکاری این دو کشور در زمان جنگ هرگز دوستانه نبود. مثلاً استالین از اینکه پایگاههای شوروی سابق را در اختیار نیروهای ایالات متحده قرار دهد، خودداری میکرد. در فوریه ۱۹۴۵ در کنفرانس یالتا این همکاری به شدت با تنش مواجه شد، چرا که معلوم شد که استالین میخواهد کمونیسم را در اروپای شرقی (در گسترش آن موفق بود) و سپس شاید در فرانسه و ایتالیا گسترش دهد.
در سال ۱۹۴۵ ایگور گوزنکو که به عنوان یک کارمند رده پایین در سفارت شوروی در کانادا واقع در شهر اتاوا کار میکرد، با ارائه ۱۰۹ سند که نشان دهنده فعالیت جاسوسی شوروی در کانادا، بریتانیا و ایالات متحده بود، تقاضای پناهندگی نمود. ماجرای گوزنکو چهره شوروی را در نظر غرب تغییر داده و از دوست به دشمن تبدیل کرد. افراد زیادی این حادثه را به عنوان آغاز جنگ سرد میدانند.
5
تحلیلگران اقتصادی مانند ویلیام اپلمن ویلیامز بر توسعه طلبی اقتصادی ایالات متحده به عنوان ریشه جنگ سرد تاکید میکنند.
یک عامل سوم که در جنگ جهانی دوم به عنوان مساله جدید در امور جهان مطرح شد، مساله کنترل موثر انرژی هستهای در سطح دنیا بود؛ در سال ۱۹۴۶ شوروی پیشنهاد ایالات متحده برای چنین کنترلی را رد کرد؛ این پیشنهاد توسط برنارد باروش وبر اساس نسخه اولیه گزارش که توسط دین آنکسون و دیوید لیلینتال نوشته شده بود، تنظیم شد؛ دلیل رد آن این بود که این گزارش اصل حاکمیت ملی را تضعیف میکند.
[ویرایش] سازماندهی مجدد جهانی
در این دوره جنگ سرد آغاز شد (۱۹۴۷) و تا تغییر رهبران هر دو ابرقدرت از ترومن به آیزن هاور در ایالات متحده و از استالین به خروشچف در شوروی سابق ادامه یافت.
حوادث این دوره عبارتاند از: نظریه ترومن، برنامه مارشال، محاصره برلین، کمک رسانی به مردم برلین از طریق پل هوایی، انفجار اولین بمب اتمی شوروی سابق، تشکیل ناتو و پس از آن پیمان ورشو، تشکیل آلمان غربی وآلمان شرقی، نامه استالین برای اتحاد مجدد آلمانها و عدم مداخله ابر قدرتها در اروپای مرکزی، جنگ داخلی چین و جنگ کره.
هدف از طرح مارشال آمریکا این بود که اقتصاد اروپا را پس از ویرانیهای جنگ جهانی دوم بازسازی کند تا از محبوبیت سیاسی چپهای تندرو جلوگیری نماید. دراروپای غربی، کمک اقتصادی به کمبود دلار پایان داد، به سرمایه گذاری خصوصی برای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 23 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
جنگ های صدر اسلام
مقدمه
مبلغان مسیحى جنگهاى صدر اسلام را دستاویز قرار داده، عامل نشر و توسعه اسلام را زور و جبر معرفى مىکنند. اگر در جوهر یک دعوت دینى قدرت اقناع وجدانها وجود نداشته باشد محال است که زور و جبر بتواند در مردم ایمان و علاقه و شور و احساسات بهوجود آورد. آرى در صدر اسلام جنگهایى صورت گرفت و اسلام به حکم اینکه دینى است اجتماعى و تنها مسئولیتسعادت فردى بشر را بر عهده نگرفته استبلکه مسئولیتسعادت جمعى بشر را نیز تعهد کرده است، بعلاوه تفکیک سعادت فردى از سعادت جمعى و اصل «''کار قیصر را به قیصر و کار خدا را به خدا وابگذار''» را نادرست مىداند، قانون جهاد را جزء دین قرار داد و عملى کرد، اما باید دید هدف اسلام از جهاد چیست و مسلمین صدر اول با چه طبقهاى جنگیدند؟
آن جنگها قدرت را از چه طبقهاى گرفت و چه طبقهاى را آزاد کرد؟; مىگویند: شمشیر، آرى شمشیر، اما شمشیر اسلام چه کرد؟ شمشیر اسلام قدرتهاى اهریمنى را در هم شکست، سایه شوم موبدها را کوتاه کرد، زنجیرها را از دست و پاى قریب صد و چهل میلیون انسان باز کرد و به توده محروم حریت و آزادى داد. شمشیر اسلام همواره بر فرق ستمگران به سود ستمکشان فرود آمده و دست تطاول زورگویان را قطع کرده است. شمشیر اسلام همواره به نفع مظلومان و مستضعفان کشیده شده است; «ومالکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان.» ترجمه:''چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانى که (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند، پیکار نمىکنید؟! همان افراد (ستمدیدهاى) که مىگویند: «پروردگارا! ما را از این شهر (مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده! و از جانب خود، یار و یاورى براى ما تعیین فرما! '' (نساء: 75).
نشر و توسعه اسلام به طور طبیعى و عادى صورت گرفت. مساله مهم در نشر دعوت اسلامى، که اسلام را از مسیحیت و مانویت و سایر دعوتهایى که انتشار وسیع یا سریع داشتهاند، ممتاز مىکند، این است که عوامل تبلیغ اسلام توده مردم بودهاند، نه یک دستگاه عریض و طویل تبلیغاتى. تودههاى مردم صرفا تحت تاثیر انگیزههاى وجدانى، بدون آنکه بخواهند وظیفهاى را که از طرف یک سازمان روحانى یا غیر روحانى به آنها محول شده، انجام دهند، به نشر و تبلیغ اسلام پرداختهاند و این جهت است که ارزش فوقالعادهاى به انتشار اسلام مىدهد. در این جهت، اسلام بى رقی
2
جنگ های صدر اسلام
مقدمه
مبلغان مسیحى جنگهاى صدر اسلام را دستاویز قرار داده، عامل نشر و توسعه اسلام را زور و جبر معرفى مىکنند. اگر در جوهر یک دعوت دینى قدرت اقناع وجدانها وجود نداشته باشد محال است که زور و جبر بتواند در مردم ایمان و علاقه و شور و احساسات بهوجود آورد. آرى در صدر اسلام جنگهایى صورت گرفت و اسلام به حکم اینکه دینى است اجتماعى و تنها مسئولیتسعادت فردى بشر را بر عهده نگرفته استبلکه مسئولیتسعادت جمعى بشر را نیز تعهد کرده است، بعلاوه تفکیک سعادت فردى از سعادت جمعى و اصل «''کار قیصر را به قیصر و کار خدا را به خدا وابگذار''» را نادرست مىداند، قانون جهاد را جزء دین قرار داد و عملى کرد، اما باید دید هدف اسلام از جهاد چیست و مسلمین صدر اول با چه طبقهاى جنگیدند؟
آن جنگها قدرت را از چه طبقهاى گرفت و چه طبقهاى را آزاد کرد؟; مىگویند: شمشیر، آرى شمشیر، اما شمشیر اسلام چه کرد؟ شمشیر اسلام قدرتهاى اهریمنى را در هم شکست، سایه شوم موبدها را کوتاه کرد، زنجیرها را از دست و پاى قریب صد و چهل میلیون انسان باز کرد و به توده محروم حریت و آزادى داد. شمشیر اسلام همواره بر فرق ستمگران به سود ستمکشان فرود آمده و دست تطاول زورگویان را قطع کرده است. شمشیر اسلام همواره به نفع مظلومان و مستضعفان کشیده شده است; «ومالکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان.» ترجمه:''چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانى که (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند، پیکار نمىکنید؟! همان افراد (ستمدیدهاى) که مىگویند: «پروردگارا! ما را از این شهر (مکه)، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده! و از جانب خود، یار و یاورى براى ما تعیین فرما! '' (نساء: 75).
نشر و توسعه اسلام به طور طبیعى و عادى صورت گرفت. مساله مهم در نشر دعوت اسلامى، که اسلام را از مسیحیت و مانویت و سایر دعوتهایى که انتشار وسیع یا سریع داشتهاند، ممتاز مىکند، این است که عوامل تبلیغ اسلام توده مردم بودهاند، نه یک دستگاه عریض و طویل تبلیغاتى. تودههاى مردم صرفا تحت تاثیر انگیزههاى وجدانى، بدون آنکه بخواهند وظیفهاى را که از طرف یک سازمان روحانى یا غیر روحانى به آنها محول شده، انجام دهند، به نشر و تبلیغ اسلام پرداختهاند و این جهت است که ارزش فوقالعادهاى به انتشار اسلام مىدهد. در این جهت، اسلام بى رقی
2
ب است.» .
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم درباره عظمت و آثار جهاد فرمودند : « الخیر کله فی السیف و تحت ظل السیف ». ''خیر و برکت در شمشیر و زیر سایه شمشیر است .'' و هم فرمود : « ان الله اعز امتی بسنابک خیلها و مراکز رماحها ». ''خداوند امت مرا به وسیله سم اسبها و فرودگاه نیزهها عزیز ساخت ''. یعنی امت اسلام مساوی است با امت قوت و امت قدرت . اسلام دین قدرت و قوت و دین مجاهد ساز است .
ویل دورانت در تاریخ تمدن خویش میگوید : ''هیچ دینی به اندازه اسلام امت خویش را به سوی قوت و قدرت نخوانده است ''. حدیث پر معنی دیگری از رسول اکرم نقل شده است که : « من لم یغز و لم یحدث نفسه بغزو مات علی شعبة من النفاق » ''آنکه جهاد نکرده و لااقل اندیشه جهاد را در دل خود نپرورده باشد . با نوعی از نفاق خواهد مرد .'' یعنی اسلام از جهاد و لااقل آرزوی جهاد جدا شدنی نیست ، صداقت اسلام انسان با این معیار شناخته میشود .
در میان جوامع انسانى و اقوام و ملل عالم ، آنانى که همیشه در حال جهاد و مراقبت به سر مى برند ، همواره زنده و پیروزند ، و دیگرانى که به فکر خوش گذرانى و ادامه زندگى فردى هستند ، دیر یا زود از بین رفته و ملتى زنده و مجاهد جاى آنها را خواهند گرفت . و همین است که رسول گرامى اسلام (ص مى فرماید : «من ترک الجهاد البسه الله ذلا و فقرا فى معیشته و محقا فى دینه ان الله اعز امتى بسنابک خیلها و مراکز رماحها».'' آن کس که جهاد را ترک گوید ، خدا بر اندام او لباس ذلت مى پوشاند ، و فقر و احتیاج بر زندگى ، و تاریکى بر دین او سایه شوم مى افکند ، خداوند پیروان مرا به وسیله سم ستورانى که به میدان جهاد پیش مى روند و به وسیله پیکانهاى نیزه ها ، عزت مى بخشد ''. و به مناسبت دیگرى مى فرماید :«اغزوا تورثوا ابنائکم مجدا». ''جهاد کنید تا مجد و عظمت را براى فرزندانتان به میراث بگذارید ! ''
منطق قرآن
قرآن کریم می گوید : اگر در مواقعی که تهاجم از نقطه مقابل شروع میشود این طرف دفاع نکند سنگ روی سنگ بند نمیشود ، تمام مراکز عبادت هم از میان میرود : « ولو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله ». ''اگر خدا بوسیله بعضی جلو تهاجم بعضی دیگر را نگیرد تمام این صومعهها ، مراکز عبادت ، خراب میشود ، مراکز یهودیها از بین میرود ، مراکز صوفیها ، مساجد عبادت مسلمانها از بین میرود یعنی طرف تهاجم میکند و هیچکس آزادی پیدا نمیکند خدا را باین شکل عبادت کند ''.
3
قرآن بعد هم وعده نصرت میدهد « و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز ». ''خدا هر کسی که او را یاری کند یعنی حقیقت را یاری کند ، یاری میکند ، خداوند نیرومند و غالب است ''. بعد ببینید چه جور توصیف میکند مردمی را که خدا آنها را یاری میکند . خدا مردمی را یاری میکند که از خودشان دفاع کنند ، مردمی که وقتی حکومت تشکیل بدهند این شکل هستند : « الذین ان مکناهم فی الارض » مردمی که وقتی ما آنها را در زمین جای میدهیم و حکومت آنها را مستقر میسازیم ، مردمی که وقتی بانها قدرت میدهیم و تسلط میبخشیم باین شکل درمیایند ، به چه شکلی ؟ « اقاموا الصلوه ». ''عبادت خدارا بپا میدارند''
، « و آتوا الزکوه » ''زکات را ادا میکنند ''. نماز رمز پیوند صحیح با خداست و زکوه رمز تعاون و پیوند صحیح افراد انسان با یکدیگر است ، آنها که خدا را از روی خلوص میپرستند و بیکدیگر کمک میکنند : « و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر ». ''خودشان را متعهد میدانند که خوبیها را ترویج کنند و با بدیها و زشتیها مبارزه کنند'' : « و لله عاقبه الامور ». ''عاقبت کارها بدست خداست'' . بنابراین قرآن اساسا جهاد را که تشریح کرده است نه بعنوان تهاجم و تغلب و تسلط است بلکه بعنوان مبارزه با تهاجم است .
ولی این تهاجم هایی که باید با آنها مبارزه بشود همه باین شکل نیست که طرف به سرزمین شما حمله کند . ممکن است تهاجم باین شکل باشد که طرف در سرزمین خودش ، گروهی ضعیف و ناتوانرا و به اصطلاح قرآن " مستضعفین " را ، تحت شکنجه قرار دهد ، شما در چنین شرائطی نمیتوانید بی تفاوت بمانید . شما رسالت دارید که آنها را آزاد کنید ، یا دیگری فضای خفقانی ایجاد کرده که نمیگذارد دعوت حق در آنجا نشو کند ، سدی ایجاد کرده ، دیواری ایجاد کرده دیوار را باید خراب کرد ، همه اینها تهاجم است.
مردم را از قید اسارتهای فکری و غیر فکری باید آزاد بکنی . در همه این موارد جهاد ضرورت دارد و چنین جهادی دفاع است و مقاومت است در برابر ظلم یعنی تهاجم . دفاع به معنی اعم ، یعنی مبارزه با یک ظلم موجود . جهاد اسلامى نه به خاطر فرمانروائى در زمین و کشورگشایى ، و نه به منظور به چنگ آوردن غنائم و نه تهیه بازارهاى فروش یا تملک منابع حیاتى کشورهاى دیگر ، یا برترى بخشیدن نژادى بر نژاد دیگر است . هدف یکى از سه چیز است : خاموش کردن آتش فتنه ها و آشوبها که سلب آزادى و امنیت از مردم مى کند و همچنین محو آثار شرک و بت پرستى ، و نیز مقابله با متجاوزان و ظالمان و دفاع در برابر آنان است .
جنگهای صدر اسلام
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن word (..docx) :
بسم الله الرحمن الرحیم
))تفسیر سوره انشراح((
آیه 1 – 8 . سوره ا نشراح
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
أَ لَمْ نَشرَحْ لَک صدْرَک (1) وَ وَضعْنَا عَنک وِزْرَک (2) الَّذِى أَنقَض ظهْرَک (3) وَ رَفَعْنَا لَک ذِکْرَک (4) فَإِنَّ مَعَ الْعُسرِ یُسراً(5) إِنَّ مَعَ الْعُسرِ یُسراً(6) فَإِذَا فَرَغْت فَانصب (7) وَ إِلى رَبِّک فَارْغَب ( (8
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده مهربان
1) آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم ؟
2) و بار سنگین را از تو بر نداشتیم ؟
3) همان بارى که سخت بر پشت تو سنگینى مى کرد.
4) و آوازه تو را بلند کردیم .
5) بنابراین مسلما با سختى آسانى است .
6) و مسلما با سختى آسانى است .
7) پس هنگامى که از کار مهمى فارغ مى شوى به مهم دیگرى پرداز
8) و به سوى پروردگارت توجه کن
مقدمه:
این سوره در مکه نازل شده و داراى 8 آیه است.
محتوى و فضیلت سوره ا لم نشرح:
معروف این است که این سوره بعد از سوره و الضحى نازل شده است و محتواى آن نیز همین مطلب را تایید مى کند چرا که در این سوره باز قسمتى از مواهب الهى بر پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم( شمرده شده است در واقع سه نوع موهبت بزرگ در سوره و الضحى آمده بود و سه موهبت بزرگ در سوره ا لم نشرح آمده است مواهب گذشته بعضى مادى و بعضى معنوى بود اما مواهب سه گانه این سوره همه جنبه معنوى دارد و عمده این سوره بر سه محور دور مى زند:
یکى بیان همین نعمتهاى سه گانه و دیگر بشارت به پیامبر از نظر بر طرف شدن مشکلات دعوت او در آینده و دیگر توجه به خداوند یگانه و تحریص و ترغیب به عبادت و نیایش .
و به همین دلیل در روایات اهل بیت (علیهمالسلام ( چنانکه قبلا هم اشاره کرده ایم این دو به منزله یک سوره شمرده شده است و لذا در قرائت نماز براى اینکه یک سوره کامل خوانده شود هر دو را با هم مى خوانند.
در میان اهل سنت نیز بعضى طرفدار این نظریه هستند چنانکه فخر رازى از طاووس و عمر بن عبد العزیز نقل کرده که آنها نیز مى گفتند این دو سوره سوره واحده است و در یک رکعت هر دو را تلاوت مى کردند و میان این دو بسم الله را حذف مى کردند (ولى طبق فتاواى فقهاى ما بسم الله در هر دو باید باشد و اینکه مرحوم طبرسى در مجمع البیان نقل کرده که فقهاى ما بسم الله را حذف مى کنند درست به نظر نمى رسد(.
عجب اینکه فخر رازى بعد از ذکر قول کسانى که آنها را سوره واحده مى گویند، مى گوید این سخن درست نیست زیرا محتواى آن دو با هم فرق داردسوره و الضحى هنگامى نازل شد که رسول خدا از ایذاء کفار ناراحت بود و در محنت و اندوه بسر مى برد در حالى که دومى وقتى نازل شد که پیغمبر خوشحال و شادمان بود این دو چگونه با هم جمع مى شود.
ولى این استدلال عجیبى است چرا که هر دو سوره سخن از زندگى گذشته پیغمبر مى گوید و این در حالى بود که بسیارى از مشکلات را پشت سر نهاده و قلب پاک او غرق امید و سرور بوده است هر دو سوره از مواهب الهى سخن مى گوید و گذشته سخت و پر محنت را یادآور مى شود تا مایه تسلى خاطر پیامبر و امیدوارى بیشتر و کاملتر گردد.
به هر حال پیوند نزدیک محتواى این دو سوره چیزى نیست که قابل شک و تردید باشد نظیر همین معنى در سوره فیل و قریش نیز خواهد آمد انشاء الله در اینکه این سوره (ا لم نشرح ) در مکه نازل شده یا مدینه از بیانات فوق روشن مى شود که در مکه نازل شده است ولى با توجه آیه و رفعنا لک ذکرک : ما نام تو را بلند کردیم بعضى معتقدند که در مدینه نازل شده است در آن زمان که آوازه اسلام و پیامبر همه جا را گرفته بود ولى انصاف این است که این دلیل قانع کننده نمى باشد زیرا پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با تمام مشکلاتى که در مکه داشت
بلند آوازه بود و در تمام محافل سخن از قیام و رسالت و دعوت او بود و به وسیله اجتماع سالانه حج این آوازه به سایر مناطق حجاز مخصوصا مدینه رسید.
در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم که فرمود: من قراءها اعطى من الاجر کمن لقى محمدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مغتما ففرج عنه : هر کس این سوره را بخواند پاداش کسى را دارد که محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را غمگین دیده و اندوه را از قلب او زدوده است .
)
أَ لَمْ نَشرَحْ لَک صدْرَک
تفسیر نمونه:
در این آیه به مهمترین موهبت الهى اشاره کرده مى فرماید: آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم (ا لم نشرح لک صدرک).
(نشرح ) از ماده شرح در اصل به گفته راغب در مفردات به معنى گسترش دادن قطعات گوشت و تولید ورقه هاى نازکتر است سپس مى افزاید منظور از شرح صدر گسترش آن به وسیله نور الهى و سکینه و آرامش خداداد مى باشد و بعد مى گوید شرح دادن مشکلات سخن به معنى گسترش آن و توضیح معانى مخفى است به هر حال شک نیست که منظور از شرح صدر در اینجا معنى کنائى آن است و آن توسعه دادن به روح و فکر پیامبر است و این توسعه مى تواند مفهوم وسیعى داشته باشد که هم وسعت علمى پیامبر را از طریق وحى و رسالت شامل گردد و هم بسط و گسترش تحمل و استقامت او در برابر لجاجتها و کارشکنیهاى دشمنان و مخالفان .
و لذا هنگامى که موسى بن عمران ماءموریت دعوت فرعون طغیانگر را پیدا مى کند" اذهب الى فرعون انه طغى" بلافاصله عرض مى کند" رب اشرح لى صدرى و یسر لى امرى" خداوندا سینه ام را گشاده ساز و کار را بر من آسان کن (طه 25 – 26).
و در جائى دیگر خطاب به پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است" فاصبر لحکم ربک و لا تکن کصاحب الحوت "اکنون که چنین است منتظر فرمان پروردگارت باش استقامت و شکیبائى کن و مانند یونس مباش (که بر اثر ترک شکیبائى لازم گرفتار آن همه مشکلات و مرارت شد) (قلم – 48)
شرح صدر در حقیقت نقطه مقابل ضیق صدر است چنانکه در آیه 97 سوره حجر مى خوانیم و" لقد نعلم انک یضیق صدرک بما یقولون ": ما مى دانیم که سینه تو بخاطر گفتگوهاى (مغرضانه ) آنها تنگ مى شود. اصولا هیچ رهبر بزرگى نمى تواند بدون شرح صدر به مبارزه با مشکلات رود و آن کس که رسالتش از همه عظیم تر است مانند( پیغمبر اکرم )شرح صدر او باید از همه بیشتر باشد طوفانها آرامش اقیانوس روح او را بر هم نزند مشکلات او را به زانو در نیاورد کارشکنیهاى دشمنان ماءیوسش نسازد سؤ الات از مسائل پیچیده او را در تنگنا قرار ندهد و این عظیم ترین هدیه الهى به رسول الله بود.
و لذا در حدیثى آمده است که پیامبر مى فرماید: من تقاضائى از پروردگارم کردم و دوست مى داشتم این تقاضا را نمى کردم عرض کردم خداوندا پیامبران قبل از من بعضى جریان باد در اختیارشان قرار دادى ، و بعضى مردگان را زنده مى کردند، خداوند به من فرمود: آیا تو یتیم نبودى پناهت دادم ؟ گفتم آرى ،فرمود: آیا گمشده نبودى هدایتت کردم ؟ عرض کردم : آرى ، اى
پروردگار! فرمود: آیا سینه تو را گشاده ، و پشتت را سبکبار نکردم ؟ عرض کردم : آرى اى پروردگار!
این نشان مى دهد که نعمت شرح صدر ما فوق معجزات انبیا است ، و به راستى اگر کسى حالات پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را دقیقا مطالعه کند و میزان شرح صدر او را در حوادث سخت و پیچیده دوران عمرش بنگرد یقین مى کند که این از طریق عادى ممکن نیست ، این یک تاءیید الهى و ربانى است .
در اینجا بعضى گفته اند که منظور از شرح صدر همان حادثه اى است که در طفولیت یا جوانى پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) واقع شد که فرشتگان آسمان آمدند و سینه او را شکافتند و قلبش را بیرون آورده شستشو دادند، و آن را از علم و دانش و راءفت و رحمت پر کردند.
بدیهى است که منظور از این حدیث این قلب جسمانى نیست ، بلکه کنایه و اشاره اى است به امدادهاى الهى از نظر روحى و تقویت عزم و اراده پیغمبر و پاکسازى او از هر گونه نقایص اخلاقى و وسوسه هاى شیطانى .
ولى به هر حال دلیلى نداریم که آیه مورد بحث اشاره به خصوص این ماجرا باشد، بلکه مفهومى گسترده و وسیع دارد که این داستان ممکن است مصداقى از آن محسوب شود.
و به خاطر همین شرح صدر بود که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به عالیترین وجهى مشکلات رسالت را پشت سر گذاشت ، و وظائف خود را در این طریق به خوبى انجام داد .
تفسیر المیزان:
ترتب آیات سه گانه اول سوره که مضمون هر یک مترتب بر آیه قبل است ، و سپس تعلیل آنها به آیه ((فان مع العسر یسرا)) که از ظاهرش بر مى آید که با وضع رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) در اوائل بعثتش و اواخر آن منطبق باشد، و سپس تکرار این تعلیل و نیز تفریع دو آیه آخر سوره بر ما قبل همه شاهد بر آنند که مراد از شرح صدر رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) گستردگى و وسعت نظر وى است ، به طورى که ظرفیت تلقى وحى را داشته باشد، و نیز نیروى تبلیغ آن و تحمل ناملایماتى را که در این راه مى بیند داشته باشد، و به عبارتى دیگر نفس شریف آن جناب را طورى نیرومند کند که نهایت درجه استعداد را براى قبول افاضات الهى پیدا کند.
وَ وَضعْنَا عَنک وِزْرَک الَّذِى أَنقَض ظهْرَک
تفسیر نمونه:
وزر در لغت به معنى سنگینى است ، (واژه وزیر نیز از همین معنى مشتق شده است ، چون بارهاى سنگین حکومت را بر دوش مى کشد، و گناهان را نیز به همین جهت وزر گویند چرا که بار سنگینى است بر دوش گنهکار)انقض از ماده نقض به معنى گشودن گره طناب ، یا جدا کردن قسمتهاى به هم فشرده ساختمان است ، وانتقاض به صدائى گفته مى شود که به هنگام جدا شدن قطعات ساختمان از یکدیگر بگوش مى رسد، و یا صداى مهره هاى کمر به هنگامى که زیر بار سنگینى قرار مى گیرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..DOC) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن word (..DOC) :
توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی (ع)
عدالت و نقش آن درنظام سیاسی
ظلم و عقب ماندگی
عواملی که باعث پیشرفت یا عدم پیشرفت می گردد .
مهمترین موانع رشد و توسعه
روحیه تملق و چاپلوسی و ستایش
مردم و توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی (ع)
نخبگان و توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی (ع)
عدالت و نقش آن درنظام سیاسی
حضرت علی (ع) عدل را « رستگاری و کرامت » ، « برترین فضایل » ، « بهترین خصلت » و «بالاترین موهبت الهی » می دانند و آن را «مأنوس خلایق » و رعایت آن را موجب «افزایش برکات » ذکر می فرمایند . به نظر علی (ع) جوهره و هسته اصلی ایمان ، عدالت است و تمام نیکویی ها ازآن سرچشمه می گیرند . به اعتقاد حضرت علی (ع) ملاک حکمرانی ، عدل است . و عدالت محکمترین اساس و بنیانی است که درنظام اجتماعی وجود دارد . خداوند تعالی عدالت را سبب قوام امور زندگانی مردم قرار داده تا از ظلم ، نابسامانی و گناه درامان بمانند . و احکام و قوانین به وسیله عدالت احیا و اجرا گردند .
رعایت عدالت از سوی رهبران و نخبگان سیاسی درسطوح مختلف سیستم سیاسی و جامعه ، آثار و نتایج فراوانی به دنبال دارد .
درمورد تأثیرات عدالت برتداوم قدرت و حکومت ، امام علی (ع) معتقدند که ؛ « هیچ چیزی همانند عدالت دولتها را محافظت نمی کند . » و عدل چنان سپر محکمی است که رعایت آن موجب تداوم قدرت و اقتدار نظام سیاسی می گردد . امام مهمترین و فراگیرترین اثر عدالت در سازندگی و اصلاح جامعه متبلور می شود چرا که « عدل سبب انتظام امور مردم و جامعه می باشد و« هیچ چیز به اندازه عدالت نمی تواند مردم را اصلاح » نماید . اجرای عدالت ؛ « مخالفتها را از بین می برد و دوستی و محبت ایجاد می نماید . » و درعمران و آبادانی ، توسعه اقتصادی و صنعتی تأثیر بسزایی دارد . اگر عدالت درجامعه اجرا نشود ظلم و ستم جای آن را خواهد گرفت و ظلم جز آوراگی و بدبختی و درنهایت خشونت چیزی ، به دنبال نخواهد داشت .
ظلم و عقب ماندگی
به عقیده حضرت علی (ع) ، مهمترین عامل عقب ماندگی ، تشتّت و انحطاط کشورها ظلم است . چون تمام امور از مسیر اصلی و واقعی خود خارج شده اند . امام علی (ع) بدترین نظام سیاسی را نظامی می داند که درآن ظلم وجود دارد و تنها را ه حلی که برای جوامع عقب مانده ارائه می دهد ، برگشتن به راه عدالت است . با قبول این دو مقدمه از دیدگاه علی (ع) ، برای رفع عقب ماندگی و رسیدن به مراحل رشد ، کمال و توسعه ، باید نظام سیاسی به عدالت بازگشته و تمام اجزای آن و هرکس و هرچیز درجای واقعی خود قرار گیرد . به عقیدة حضرت علی (ع) با وجود ظلم در سطح سیاسی ، نه تنها جامعه را ه به سوی رشد و توسعه نخواهد برد ، بلکه تمام امور دین و دنیای مردم آشفته گردیده و نظام جامعه از مسیر خود منحرف می شود .
بنا براین ، نخبگانی که ظالم و گمراه باشند جامعه را به دنبال خود می کشاند و تأثیر ظلم و اشتباهات آنها درعقب ماندگی کشور صد چندان است ، پس دردرجة اول رهبران باید از ظلم پرهیز نموده و با از بین بردن ظلم و بی عدالتی درسطح سیستم ، عدالت را حاکم سازند .
اصل شایستگی و لیاقت درنظام سیاسی
حضرت علی (ع) براین اعتقاد است که دردرجة اول رهبری جامعه و بعد به ترتیب تمام پست های مدیریت جامعه و نظام سیاسی ، کارهای تخصصی هستند که هرکدام افراد خاص خود را می طلبند ، و هر پستی به تناسب ، نیاز به توان ، خلاقیت ، شایستگی و تخصص خاصی دارد و جایز نیست ، افراد هرکدام به جای دیگری نشینند . درغیر این صورت جامعه مسیر اصلی رشد ، توسعه و کمال را نخواهد پیمود ، حضرت علی (ع) مدیریت جامعه و ادارة آن را ، به سنگ آسیا و محور آن تشبیه کرده و معتقد است که همچنان که سنگ آسیا فقط حول محور خود به چرخش در می آید و درصورت بزرگتر بودن سنگ یا کج و معوج بودن محور ، سنگ نمی چرخد و درصورت ضعیف بودن می شکند . مدیران جامعه و نخبگان سیاسی نیز محورهای جامعه هستند که باید هرکدام برای آن کار مناسب بوده ، و از توان ، خلاقیت و شایستگی لازم برخوردار باشند . درغیر این حال ضعف ، نارسایی ، بی عدالتی ، بی قانونی و پوسیدگی درونی ، جامعه و تشکیلات ادارة آن را فرا گرفته و افراد لایق کنج عزلت اختیار می کنند . طبیعی است که درچنین جامعه ای از رشد ، توسعه و کمال خبری نخواهد بود .
عواملی که ممکن است باعث پیشرفت یا عدم پیشرفت گردد .
اصل عدم وجود ظلم : ظلم بدین معنی که اجزاء و عناصر سیستم سیاسی درجای خود قرار نگرفته و درنتیجه با پایین آمدن کارایی سیستم ، روند رشد ، توسعه و کمال کند شده یا حتی ممکن است راه انحطاط و عقب پیگرد بپیماید . برای جلوگیری ازاین آفت ، باید هرگونه ظلمی را در هر جزئی از مجموعه از بین برد .
اصل لیاقت و شایستگی (تخصص گرایی کارکردی ): به این معنی که درتمام اجزای نظام سیاسی مناسب ترین و کارایی ترین افراد هرکدام در جای واقعی خود قرار گیرند ، به گونه ای که بهتر ازآن مسیر نباشد . هرفردی به کار تخصصی خود پرداخته و هربخشی فقط وظایف خود را بخوبی انجام دهد .